شهیدان زنده اند

سریالی پخش میشه از شبکه یک به نام بازپرس که درباره مفاسد اقتصادی ، آقازادگی و فساد مالی بانک سرمایه‌ و حواشی صندوق ذخیره فرهنگیان هستشپرونده ای با چهارصد متهم و جرائم متعدد و حاشیه های بسیاراز کجا به کجا رسیدیمنیومدم درباره فیلم و موضوع‌ش حرف بزنم چون هنوز سریال تموم نشده مطلب جالب‌ توجه‌م توی این فیلم تیتراژ پایانی‌ش بودکارگردان یه حرکت نه چندان معمول زده و برای خواننده از یه بازیگر به نام امیریل ارجمند ( پسر داریوش ارجمند ) بهره برده جدای از نوع صداش ، وقتی داشتم به شعرش دقت میکردم خیلی برام جالب و قابل تامل بود###########################یه اژدهاس، یه اژدهایه اژدهای هفت‌سریه اژدها که اشتهاشهمیشه میشه بیشتریه اژدها که آتیشههر نفسی که میکشهخیلیا میگن که بریمبه جنگ اون که چی بشه؟آهای آهای پهلووناتیغ و تبرزین بیارینهرجوری هست اژدها رواز قله پایین بیارینیه اژدهاس یه اژدهاکه دوس داره نبیننشکه جای هفت سر، در آدهزار تا سر روی تنش!خیلیا پا پس کشیدنآره، نشون به اون نشونخیلیا آدمش شدنبرای دخل و خرجشونخیلیا پا پی‌اش شدندیدن که رد پایی نیستدلیل آوردن واسمونکه اصلا اژدهایی نیست!#####################یه اژدهای هفت سریه که اشتهای زیادی داره و نفسش آتیشه و دوست هم نداره که کسی ببینتش ( شبیه اژدهای داستان رستم )فریاد میزنه آهای پهلوون ها ، بیاین برین بجنگین باهاشاما خیلی ها میگن بریم که چی بشه ؟ پا پس کشیدن ، آدم اژدها شدن و خرج ‌شون رو ازش در آوردنخیلی ها هم افتادن دنبالش که ردی ازش بگیرن اما وقتی نشد ، دلیل تراشیدن که آقااااا اصلاً اژدهایی نیست خب حالا مسئله چیه ؟ اژدهایی که اشتهاش زیاده و نفسش آتیشه و قرار نیست کسی ببینتش ، نماد کیه ؟ « دست ها و مافیا های پشت پرده »که دقیقاً مثل یه اژدهای شهیدان زنده اند...

چندوقت قبل در عرض یک هفته ، موردی پیش اومد که عجیب بود برام ، اون هم دیدن سه تا فیلم همسو درباره کردهای تجزیه طلب ایران در اوایل انقلاب بود فیلم سینمایی چ ، غریب و سریال سورانهر سه فیلم شخصیت محور بودند و درباره سه شخصیتی که در مقابل کردهای تجزیه طلب ایستادگی میکردن : شهید مصطفی چمران ، شهید محمد بروجردی و سوران سردشتیتوی این فیلم ها و به خصوص در غریب و سوران بیشتر حرف از کوموله هاست و زیاد صحبتی از دمکرات ها نمیشه و اگر هم هست اونا رو مذاکره کننده ، محافظه کار و محتاط جلوه میدن ، حالا درسته کوموله به واسطه شاخه نظامی‌ای که داشتن خشن تر عمل میکردن اما خب فرقه دمکرات هم کم برای خودش جولان ندادهحالا این که چقدر این فیلم ها خوب بود یا نه بماند اما یه سری توئیت هم اخیراً میخوندم که هواداران کوموله ، شدیداً فیلم سوران رو سرکوب میکردن که این نشون میده اصلأ خوش‌شون نیومده که کسی درباره جنایت‌هاشون فیلم بسازه شهیدان زنده اند...

توی این پست میخوام یکی از عجیب ترین و زیباترین صحنه های تاریخ بشریت رو براتون توصیف کنیمآدم ها در مواجهه با مشکلات‌ ، بسته به موقعیت و ویژگی های شخصیتی ممکنه واکنش های مختلفی داشته باشن مثل بیقراری ، خشم ، مقابله ، عقب نشینی و ...اما وقتی آدمی دچار مصیبت و داغ عزیز میشه ، توی حالت عادی و معمول انسانی باید عزا بگیره و گریه و زاری راه بندازه ، تازه اگر طرف زن هم باشه این حالت تا خودزنی و ناخن کشیدن و گریبان چاک کردن پیش میره و ممکنه تا مدتی افسرده یا گوشه گیر بشه اما توی تاریخ ، بانویی رو داریم که مصیبت های زیادی رو از سر گذرونده ، پسرها و برادرزاده ها و برادرهاش رو در عرض چند ساعت از دست داده ، بعد از اون هم خودش و همراهانش به اسیری رفتن در حالی که تا اون روز جز عزت و احترام نداشتن ولی با این حال محکم وامیسته ، همراهانش رو تا مقصد مدیریت میکنه ، هر جا لازم باشه با شجاعت و بدون تأسف از خانواده‌ش دفاع میکنه و سخنرانی میکنهوقتی هم ازش میپرسن این مصیبت ها رو چگونه دیدی ؟ محکم و با اراده جواب میده : من چیزی جز زیبایی ندیدم -_-_-_-_-_-_-عه ؟ چی شد ؟ پسرهاش رو کشتند ، برادرش رو جلوی چشمش سر بریدند ، خودش رو اسیر کردند این زن الان باید بشینه مثل همه زن های مصیبت زده زار زار گریه کنه ، باید تا چند روز جز صدای ناله و شیون ازش بلند نشه ، باید غش کنه و زیر بغلش رو بگیرند ببرند ولی اینطوری نمیشهاینجاست که میگن حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، اسوه صبره که وقتی این همه مصیبت از سر گذرونده و ازش میپرسن چطور بود ؟ فرمود : ما رأیت الا جمیلا ( من جز زیبایی ، چیزی ندیدم ) چراااا ؟ این شخصیت چی دیده که میگه فقط زیبایی جوابتون رو با یه حدیث قدسی میدمخداوند فرمود : هرکس را دوست بدارم ، او را می‌کشم شهیدان زنده اند...

دوباره حادثه‌ای جدید و دوباره بخت بلند

امشب ناگهانی ضربه ای متحمل شدم و سکندری‌ای و فاتحه

دردی درون پایم پیچید و مدارایش کردم

و چون شدت یافت لنگ لنگان و به تنهایی راهی شفاخانه شدیم و از طبیب اورژانس استمداد نمودیم

او نیز به تشخیص شکستگی ، آتلی حواله کرد و با پای بسته و برهنه ناچار به مراجعت شدیم

ان‌شاءالله خداوند شفای عاجل عنایت فرماید

شهیدان زنده اند...

فیلم دسته دختران همین اول کاری با یه جمله روشنش میکنم و بعد ادامه میدماثری فمینیستی ، ضد جنگ و البته ضد زنتوی این فیلم چندتا زن وجود داره که تقریباً هیچ کدوم روحیه انقلابی ندارند ، اسلحه دست گرفتند و ظاهراً آموزش نظامی دیدن و میخوان بجنگن اما چراش معلوم نیست ، حتی فرمان پذیری هم براشون معنا نداره ، کمایی رئیسه اما تقریباً هیچ کدوم بهش گوش نمیدن و کار خودشون رو میکننبرای خودشون دسته یا به قول سیمین جوخه‌ای تشکیل دادند تا به طور مستقل وارد جنگ بشن ، اما مسئله اینه که هیچ کدوم دغدغه انقلاب و جنگ ندارند ، هرکسی برای فرار از چیزی یا جستجوی چیزی به این دسته ملحق شدهیگانه کمایی ( سردسته ) برای فرار از داغ از دست رفتن بچه هاش و شاید فرار از زندگی ، وجیهه برای فرار از شوهر الکلی لاابالی‌ش ، دکتر به دنبال نامزدشه ، سیمین هم اصلا معلوم نیست دقیقاً دنبال چیه ( بیشتر به دنبال فریاد و اعتراض )هر کدومشون هم وسط راه به دنبال خواسته‌‌ای ، از گروه جدا میشن از تفکر مذهبی انقلابی حاکم بر افراد اون زمان هم چیز زیادی به چشم نمیاد مورد اول : سیمینی که رو در دروی خانوادش وامیسته و عاق میشه ، همیشه موهاش بیرونه و مثل طرفداران ززآ در مقابل حجاب مقاومت میکنه و در آخر هم اون ها رو با موزر میزنه ( دقیقاً حرکت پیروان جنبش ززآ ) وقتی هم همرزمش زخمی میشه دنبال پارچه نمیگرده و اولین چیزی که به ذهنش میاد روسری‌ش هست ، یعنی این دختر اصلا حجاب براش مهم نیستنکته : این شخصیت دقیقاً نماد زن،زندگی،آزادیهمورد دوم : پسر بسیجی فیلم که در حال فرار از نبرده و با جمله تغییر موقعیت ، فرارش رو توجیه میکنه وقتی هم چشمش میوفته به چندتا زن شروع میکنه انداز برانداز کردن و ارتباط گرفتن با دختر و ناموس اونم میون آتش توپ و خمپاره شهیدان زنده اند...